معنی فارسی modus
B2مدل عملکرد یا روش خاصی که یک شخص یا گروه برای انجام کارهای خود به کار میبرد.
A particular way or method of doing something.
- NOUN
example
معنی(example):
روش عملیاتی کارآگاه، منظم بود.
مثال:
The modus operandi of the detective was methodical.
معنی(example):
روش او در برقراری ارتباط بسیار مستقیم بود.
مثال:
Her modus of communicating was very direct.
معنی فارسی کلمه modus
:
مدل عملکرد یا روش خاصی که یک شخص یا گروه برای انجام کارهای خود به کار میبرد.