معنی فارسی molify
B1ملایم کردن، به معنای کاهش دادن شدت احساسات یا تنش در یک موقعیت.
To soothe or calm someone or something, especially in difficult circumstances.
- VERB
example
معنی(example):
برای ملایم کردن موقعیت، او با مهربانی صحبت کرد.
مثال:
To molify the situation, she spoke kindly.
معنی(example):
او پس از دعوا تلاش کرد تا دوستش را ملایم کند.
مثال:
He tried to molify his friend after the argument.
معنی فارسی کلمه molify
:
ملایم کردن، به معنای کاهش دادن شدت احساسات یا تنش در یک موقعیت.