معنی فارسی molles
B1واژهای عمومی برای اشاره به گروهی از موجودات یا گیاهان.
A plural term used for various types of organisms or plants.
- NOUN
example
معنی(example):
دانشمند مولهای این منطقه را مطالعه کرد.
مثال:
The scientist studied the molles of the region.
معنی(example):
مولها به خاطر سازگاریهای منحصر به فردشان شناخته میشوند.
مثال:
Molles are known for their unique adaptations.
معنی فارسی کلمه molles
:
واژهای عمومی برای اشاره به گروهی از موجودات یا گیاهان.