معنی فارسی monastral
B1مرتبط با صومعه و فعالیتهای مذهبی که در آن اجرا میشود.
Relating to or characteristic of a monastery.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
متون باستانی شامل آداب مذهبی صومعهای بود.
مثال:
The ancient texts contained monastral rituals.
معنی(example):
او به مطالعه آداب صومعهای از فرهنگهای مختلف پرداخت.
مثال:
He studied monastral practices from different cultures.
معنی فارسی کلمه monastral
:
مرتبط با صومعه و فعالیتهای مذهبی که در آن اجرا میشود.