معنی فارسی mongrelized

B1

دورگه شده، هنگامی که نژادهای مختلف با یکدیگر ترکیب می‌شوند.

Having been bred with different breeds, resulting in mixed traits.

verb
معنی(verb):

To breed a mongrel

معنی(verb):

To cross-breed

example
معنی(example):

نژاد خالصی که در نسل‌های قبل وجود داشت، در حال حاضر دورگه شده است.

مثال:

The once pure breed has been mongrelized over generations.

معنی(example):

او ناراحت شد که سگ‌های ارزشمندش دورگه شده‌اند.

مثال:

He was upset that his prized dogs were mongrelized.

معنی فارسی کلمه mongrelized

: معنی mongrelized به فارسی

دورگه شده، هنگامی که نژادهای مختلف با یکدیگر ترکیب می‌شوند.