معنی فارسی monocrotic
B1مونوکروتیک به حالتی اطلاق میشود که در آن فقط یک جنبه یا شخصیت غالب وجود دارد.
Characterized by or exhibiting a single dominant aspect or trait.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
طبیعت مونوکروتیک طراحی، قابلیتهای آن را محدود میکند.
مثال:
The monocrotic nature of the design limits its functionality.
معنی(example):
رویکرد مونوکروتیک او در حل مسائل اغلب راهحلهای جایگزین را نادیده میگیرد.
مثال:
His monocrotic approach to problem-solving often overlooks alternative solutions.
معنی فارسی کلمه monocrotic
:
مونوکروتیک به حالتی اطلاق میشود که در آن فقط یک جنبه یا شخصیت غالب وجود دارد.