معنی فارسی monocrystalline
B2جنس بلوری که از یک بلور واحد تشکیل شده و معمولاً در تکنولوژی‌های انرژی استفاده می‌شود.
Relating to a material made of a single crystal structure, often used in solar panels.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Having a single crystalline form
example
معنی(example):
پنل‌های خورشیدی مونوسل از یک ساختار بلوری واحد ساخته شده‌اند.
مثال:
Monocrystalline solar panels are made from a single crystal structure.
معنی(example):
مواد مونوسل به خاطر کارایی بالایشان در تبدیل انرژی شناخته شده‌اند.
مثال:
Monocrystalline materials are known for their high efficiency in energy conversion.
معنی فارسی کلمه monocrystalline
:
جنس بلوری که از یک بلور واحد تشکیل شده و معمولاً در تکنولوژی‌های انرژی استفاده می‌شود.
