معنی فارسی monogynies
B1چندین حالت وجود یک اندام زایشی مؤنث در یک یا چند گونه.
Plural form referring to instances of having a single female reproductive organ.
- OTHER
example
معنی(example):
مطالعه مونوژنیها بر روی استراتژیهای تولیدمثل در طبیعت روشنگری میکند.
مثال:
The study of monogynies sheds light on reproductive strategies in nature.
معنی(example):
مونوژنیهای مختلف میتوانند بر روی دینامیکهای جمعیتی تأثیر بگذارند.
مثال:
Different monogynies can affect population dynamics.
معنی فارسی کلمه monogynies
:
چندین حالت وجود یک اندام زایشی مؤنث در یک یا چند گونه.