معنی فارسی monosomy

B2

مونوزومی به حالتی اطلاق می‌شود که در آن یک کروموزوم از یک جفت کروموزومی غایب است.

A genetic condition where a chromosome is absent from a pair.

noun
معنی(noun):

A genetic disorder with the presence of only one chromosome (instead of the typical two in humans) from a pair.

example
معنی(example):

مونوزومی زمانی رخ می‌دهد که یک کروموزوم در یک جفت گم باشد.

مثال:

Monosomy occurs when there is a missing chromosome in a pair.

معنی(example):

بیماران مبتلا به مونوزومی ممکن است مشکلات سلامتی مختلفی داشته باشند.

مثال:

Patients with monosomy may have various health issues.

معنی فارسی کلمه monosomy

: معنی monosomy به فارسی

مونوزومی به حالتی اطلاق می‌شود که در آن یک کروموزوم از یک جفت کروموزومی غایب است.