معنی فارسی moonack

B1

عملی که در آن فرد به راحتی و به طور غیررسمی در زیر نور ماه فعالیت می‌کند.

An informal activity or expression performed under the moonlight.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت با نوشتن شعر زیر ستاره‌ها، چهره ماه را نشان دهد.

مثال:

She decided to moonack by writing poetry under the stars.

معنی(example):

در طول ماه کامل، آنها در پارک چهره ماه را نشان می‌دادند.

مثال:

During the full moon, they would moonack at the park.

معنی فارسی کلمه moonack

: معنی moonack به فارسی

عملی که در آن فرد به راحتی و به طور غیررسمی در زیر نور ماه فعالیت می‌کند.