معنی فارسی moonishly

B1

به شیوه‌ای خیال‌انگیز و رویابافانه.

In a dreamy or fanciful manner, characterized by whimsical thought or speech.

example
معنی(example):

او به طور خیال‌انگیز در افکارش در طول سخنرانی سرگردان شد.

مثال:

He moonishly drifted through his thoughts during the lecture.

معنی(example):

او به طور خیال‌انگیز صحبت کرد و کلماتش مانند برگ‌ها در باد شناور بودند.

مثال:

She spoke moonishly, her words floating like leaves in the wind.

معنی فارسی کلمه moonishly

: معنی moonishly به فارسی

به شیوه‌ای خیال‌انگیز و رویابافانه.