معنی فارسی mopeier
B2فعل مقایسهای برای توصیف فردی که حالش بدتر از حد معمول است.
More mopey; a comparative form of mopey.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پس از باخت در بازی، او حتی بیشتر ناراحت شد.
مثال:
After losing the game, he became even more mopeier.
معنی(example):
او امروز بیش از حد معمول ناراحت بود.
مثال:
She was feeling mopeier than usual today.
معنی فارسی کلمه mopeier
:
فعل مقایسهای برای توصیف فردی که حالش بدتر از حد معمول است.