معنی فارسی mopey
B1حالت ناراحتی یا افسردگی یا درست از حال خود راضی نبودن.
Feeling sad or dejected.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او بعد از شنیدن خبر بد احساس ناراحتی کرد.
مثال:
She felt mopey after hearing the bad news.
معنی(example):
او تمام روز در حالتی ناراحت و افسرده بود.
مثال:
He was in a mopey mood all day.
معنی فارسی کلمه mopey
:
حالت ناراحتی یا افسردگی یا درست از حال خود راضی نبودن.