معنی فارسی moralistically
B1به روشی که بر اصول اخلاقی تأکید میکند.
In a manner that emphasizes moral principles.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور اخلاقی درباره اهمیت صداقت صحبت کرد.
مثال:
She spoke moralistically about the importance of honesty.
معنی(example):
استدلالهای او که به شکل اخلاقی گرایش داشتند، اغلب مخاطبان را تحت تأثیر قرار میداد.
مثال:
His moralistically inclined arguments often swayed the audience.
معنی فارسی کلمه moralistically
:
به روشی که بر اصول اخلاقی تأکید میکند.