معنی فارسی morganize
B1سازماندهی یا ترتیب دادن به شیوهای که به روابط مِورگاناتیک مرتبط باشد.
To arrange or organize in a manner relating to a morganatic relationship.
- VERB
example
معنی(example):
آنها برنامه دارند که امورشان را به صورت مِورگانیزه سازماندهی کنند تا از پیچیدگیها جلوگیری کنند.
مثال:
They plan to morganize their affairs to avoid complications.
معنی(example):
تیم مراسم را به دقت مِورگانیزه خواهد کرد تا موفقیت را تضمین کند.
مثال:
The team will morganize the event carefully to ensure success.
معنی فارسی کلمه morganize
:
سازماندهی یا ترتیب دادن به شیوهای که به روابط مِورگاناتیک مرتبط باشد.