معنی فارسی morose

B2 /mɒˈɹoʊs/

کسی که بسیار ناراحت و غمگین است و این حالت در چهره و رفتار او نمایان است.

Sullen and ill-tempered; gloomy.

adjective
معنی(adjective):

Sullen, gloomy; showing a brooding ill humour.

example
معنی(example):

او بعد از شنیدن خبر بد، گرفته شد.

مثال:

He became morose after hearing the bad news.

معنی(example):

حالت گرفته او باعث شد تا نتوانیم از مهمانی لذت ببریم.

مثال:

Her morose attitude made it hard to enjoy the party.

معنی فارسی کلمه morose

: معنی morose به فارسی

کسی که بسیار ناراحت و غمگین است و این حالت در چهره و رفتار او نمایان است.