معنی فارسی morphoplasmic
B2مورفوپلاسمیک به کیفیت و ویژگیهای مورفوپلاسم مربوط میشود.
Pertaining to or characteristic of morphoplasm.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تغییرات مورفوپلاسمیک در طول تقسیم سلولی حیاتی هستند.
مثال:
Morphoplasmic changes are crucial during cell division.
معنی(example):
تحقیقات بر روی ویژگیهای مورفوپلاسمیک بافتها متمرکز است.
مثال:
Research focuses on morphoplasmic properties of tissues.
معنی فارسی کلمه morphoplasmic
:
مورفوپلاسمیک به کیفیت و ویژگیهای مورفوپلاسم مربوط میشود.