معنی فارسی morsel

A2 /ˈmɔɹsəl/

مُقَداری کوچک از غذا که معمولاً برای چشیدن یا اشتهاآوری استفاده می‌شود.

A small piece or amount of food.

noun
معنی(noun):

A small fragment or share of something, commonly applied to food.

معنی(noun):

A mouthful of food.

معنی(noun):

A very small amount.

example
معنی(example):

او یک تکه کوچک از کیک برداشت.

مثال:

She took a small morsel of cake.

معنی(example):

او به او یک تکه پنیر پیشنهاد کرد.

مثال:

He offered her a morsel of cheese.

معنی فارسی کلمه morsel

: معنی morsel به فارسی

مُقَداری کوچک از غذا که معمولاً برای چشیدن یا اشتهاآوری استفاده می‌شود.