معنی فارسی mosaic disease
B1بیماری که معمولاً ناشی از ویروسها است و به برگها و سایر قسمتهای گیاه تأثیر میگذارد.
A type of virus disease in plants that causes mottled or patterned appearance on leaves.
- NOUN
example
معنی(example):
بیماری موزائیک به گیاهان آسیب میزند و باعث ایجاد الگوهای نامنظم روی برگها میشود.
مثال:
Mosaic disease affects plants, causing irregular patterns on leaves.
معنی(example):
کشاورزان محصول خود را برای نشانههای بیماری موزائیک تحت نظر دارند.
مثال:
Farmers monitor their crops for signs of mosaic disease.
معنی فارسی کلمه mosaic disease
:
بیماری که معمولاً ناشی از ویروسها است و به برگها و سایر قسمتهای گیاه تأثیر میگذارد.