معنی فارسی mosquitoey
B1دارای خصوصیات مربوط به مگس، به ویژه در مورد شرایطی که این حشرات در آن حضور دارند.
Having qualities or characteristics typical of mosquitoes.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
هوا در طول شب احساس مگسزدگی میکرد.
مثال:
The air felt mosquitoey during the evening.
معنی(example):
او از اسپری دافع حشرات استفاده کرد تا از محیط مگسزدگی دوری کند.
مثال:
He wore repellent to avoid the mosquitoey surroundings.
معنی فارسی کلمه mosquitoey
:
دارای خصوصیات مربوط به مگس، به ویژه در مورد شرایطی که این حشرات در آن حضور دارند.