معنی فارسی mossbacked

B1

به اشیایی اشاره دارد که بر روی آن‌ها خزه‌ها رشد کرده است.

Describing objects that have moss growing on them.

example
معنی(example):

سنگی که خزه‌دار بود، لغزنده و سخت برای صعود بود.

مثال:

The mossbacked rock was slippery and hard to climb.

معنی(example):

ما یک چوب خزه‌دار در کنار رودخانه پیدا کردیم.

مثال:

We found a mossbacked log near the riverbank.

معنی فارسی کلمه mossbacked

: معنی mossbacked به فارسی

به اشیایی اشاره دارد که بر روی آن‌ها خزه‌ها رشد کرده است.