معنی فارسی motherward

B1

به سمت مادر رفتن یا مرتبط با هم‌گرایی به سمت مادر.

In the direction of or towards a mother.

example
معنی(example):

او به سوی مادرش رفت وقتی که فرزندانش به او نیاز داشتند.

مثال:

She walked motherward when her children needed her.

معنی(example):

اصطلاح مادرانه به سمت مراقبت مادرانه اشاره دارد.

مثال:

The term motherward suggests a direction towards maternal care.

معنی فارسی کلمه motherward

: معنی motherward به فارسی

به سمت مادر رفتن یا مرتبط با هم‌گرایی به سمت مادر.