معنی فارسی motherling

B1

به جانداری گفته می‌شود که نقش مادری را ایفا می‌کند.

A young mother or a creature raising young ones.

example
معنی(example):

پرندهٔ مادری با محبت زیادی از جوجه‌هایش مراقبت کرد.

مثال:

The motherling bird cared for its chicks with great affection.

معنی(example):

در برخی داستان‌ها، مادرلیگ به عنوان یک سرپرست به تصویر کشیده می‌شود.

مثال:

In some stories, a motherling is depicted as a guardian.

معنی فارسی کلمه motherling

: معنی motherling به فارسی

به جانداری گفته می‌شود که نقش مادری را ایفا می‌کند.