معنی فارسی mountably
B1به صورت قابل نصب، به طوری که بتوان آن را بر روی سطحی قرار داد یا نصب کرد.
In a manner that allows for mounting.
- ADVERB
example
معنی(example):
قفسهها به طور قابل نصب برای ارتفاعات مختلف قابل تنظیم هستند.
مثال:
The shelves can be adjusted mountably for different heights.
معنی(example):
تجهیزات به صورت قابل نصب برای دسترسی آسان سازماندهی شده بودند.
مثال:
The equipment was mountably organized for ease of access.
معنی فارسی کلمه mountably
:
به صورت قابل نصب، به طوری که بتوان آن را بر روی سطحی قرار داد یا نصب کرد.