معنی فارسی mountainless
B1بدون کوه، به معنای ناحیهای که در آن کوهی وجود ندارد.
Having no mountains; characterized by the absence of mountains.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
فلات کاملاً بدون کوه بود.
مثال:
The plateau was completely mountainless.
معنی(example):
در تضاد با دشتهای بدون کوه، درهها سرسبز بودند.
مثال:
In contrast to the mountainless plains, the valleys were lush.
معنی فارسی کلمه mountainless
:
بدون کوه، به معنای ناحیهای که در آن کوهی وجود ندارد.