معنی فارسی mowe

B1

عملی برای برش محصولات زراعی یا گیاهان از زمین.

The act of cutting crops or plants from the field.

example
معنی(example):

آنها تصمیم گرفتند قبل از باران زمین‌ها را مو کنند.

مثال:

They decided to mowe the fields before the rain.

معنی(example):

مو کردن یک کار ضروری در فصل برداشت است.

مثال:

Mowe is an essential task during the harvest season.

معنی فارسی کلمه mowe

: معنی mowe به فارسی

عملی برای برش محصولات زراعی یا گیاهان از زمین.