معنی فارسی mudd
B1اشتباه کردن، ندانسته وارد شدن به مشکلات، در مواقعی که اوضاع به خوبی پیش نمیرود.
To proceed in a confused or aimless manner.
- VERB
example
معنی(example):
ما باید بدون هیچ دستورالعملی از عهدهٔ کار برمیآمدیم.
مثال:
We had to mudd through the task without any instructions.
معنی(example):
او همیشه در زمانی که سعی میکند کمک کند، به اشتباهات میافتد.
مثال:
He always seems to mudd things up when he tries to help.
معنی فارسی کلمه mudd
:
اشتباه کردن، ندانسته وارد شدن به مشکلات، در مواقعی که اوضاع به خوبی پیش نمیرود.