معنی فارسی muddleheaded
B1muddleheaded به معنی گیج و پریشان است، به طور خاص وقتی که فرد نمیتواند به درستی فکر کند یا تصمیم بگیرد.
Confused or unable to think clearly.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Confused, groggy, semi-conscious.
معنی(adjective):
Foolish, stupid
example
معنی(example):
بعد از بیدار ماندن تمام شب، احساس کاملاً گیجی میکردم.
مثال:
After staying up all night, I felt completely muddleheaded.
معنی(example):
تصمیمات گیج او معمولاً منجر به سردرگمی در میان تیم میشد.
مثال:
His muddleheaded decisions often led to confusion among the team.
معنی فارسی کلمه muddleheaded
:
muddleheaded به معنی گیج و پریشان است، به طور خاص وقتی که فرد نمیتواند به درستی فکر کند یا تصمیم بگیرد.