معنی فارسی muffish
B1موفیش، حالتی از بیحالی و کلافگی، شبیه به حالتی که با ناامیدی و بیمیلی درگیر است.
Being grumpy or sulky, often showing displeasure or irritation.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
گربه موفیش زیر تخت مخفی شد.
مثال:
The muffish cat hid under the bed.
معنی(example):
او در حین مشاجره یک حالت موفیش داشت.
مثال:
She had a muffish expression during the argument.
معنی فارسی کلمه muffish
:
موفیش، حالتی از بیحالی و کلافگی، شبیه به حالتی که با ناامیدی و بیمیلی درگیر است.