معنی فارسی mullenizes

B1

عملی که در آن چیزی به شخصیت یا کیفیت خاصی به نام میلن برسانید.

To infuse or enhance something with a particular characteristic associated with mullein.

example
معنی(example):

هنرمند اغلب نقاشی‌هایش را با رنگ‌های زنده مِلِنایز می‌کند.

مثال:

The artist often mullenizes his paintings with vibrant colors.

معنی(example):

او سبک نوشتاری‌اش را برای جذاب‌تر شدن مِلِنایز می‌کند.

مثال:

She mullenizes her writing style to make it more engaging.

معنی فارسی کلمه mullenizes

: معنی mullenizes به فارسی

عملی که در آن چیزی به شخصیت یا کیفیت خاصی به نام میلن برسانید.