معنی فارسی multi-tasked
B1به معنای انجام چند کار به طور همزمان، معمولاً در شرایطی که فشار زمانی وجود دارد.
Having completed multiple tasks at the same time, especially under time pressure.
- VERB
example
معنی(example):
او در مهلت پروژه به طور مؤثر چند کار را همزمان انجام داده بود.
مثال:
He had multi-tasked effectively during the project deadline.
معنی(example):
او در حین شرکت در تماس کنفرانسی چند کار را همزمان انجام داد.
مثال:
She multi-tasked while attending the conference call.
معنی فارسی کلمه multi-tasked
:
به معنای انجام چند کار به طور همزمان، معمولاً در شرایطی که فشار زمانی وجود دارد.