معنی فارسی multifaced
B2دارای جنبههای مختلف و پیچیده، به ابعاد و ویژگیهای گوناگون اشاره دارد.
Having many different aspects or features.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
شخصیت چندوجهی او را برای صحبت کردن جذاب میکند.
مثال:
Her multifaced personality makes her interesting to talk to.
معنی(example):
این مسئله چندوجهی است و نیاز به راهحلهای مختلف دارد.
مثال:
The issue is multifaced and requires different solutions.
معنی فارسی کلمه multifaced
:
دارای جنبههای مختلف و پیچیده، به ابعاد و ویژگیهای گوناگون اشاره دارد.