معنی فارسی multitasked
B1چند کار را همزمان انجام دادن به طوری که فرد بتواند بر روی وظایف مختلف تمرکز کند.
To perform multiple tasks at the same time; managing two or more activities simultaneously.
- verb
verb
معنی(verb):
To schedule and execute multiple tasks (program) simultaneously; control being passed from one to the other using interrupts.
معنی(verb):
(of a person) To handle multiple tasks at once.
example
معنی(example):
او با پاسخ دادن به ایمیل‌ها هنگام پختن شام، چند کار را همزمان انجام داد.
مثال:
She multitasked by answering emails while cooking dinner.
معنی(example):
او همیشه در زمان‌های شلوغ در چند کار همزمان خوب بوده است.
مثال:
He has always been good at multitasking during busy periods.
معنی فارسی کلمه multitasked
:
چند کار را همزمان انجام دادن به طوری که فرد بتواند بر روی وظایف مختلف تمرکز کند.
