معنی فارسی mummylike
B1شکل و حالت مشابه یک مومیایی، به ویژه در توجه و مراقبت.
Having characteristics or qualities resembling a mummy, especially in nurturing.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
روش مادری او احساس امنیت را در همه ایجاد کرد.
مثال:
Her mummylike way of caring made everyone feel safe.
معنی(example):
او هدیه را به روشی شبیه مومیایی پیچاند.
مثال:
He wrapped the gift in a mummylike fashion.
معنی فارسی کلمه mummylike
:
شکل و حالت مشابه یک مومیایی، به ویژه در توجه و مراقبت.