معنی فارسی munting

B1

مُنتینگ به عمل یا فرایند کوچک کردن چیزی یا به فعالیت‌هایی که به صورت کوچک و کم‌حجم انجام می‌شود اطلاق می‌شود.

A term used to describe the act of making smaller or referring to small-scale activities.

example
معنی(example):

او یک سرگرمی کوچک در جمع‌آوری تمبرها دارد.

مثال:

She has a munting hobby of collecting stamps.

معنی(example):

مُنتینگ می‌تواند به معنای کوچک کردن چیزی باشد.

مثال:

Munting can refer to making something smaller.

معنی فارسی کلمه munting

: معنی munting به فارسی

مُنتینگ به عمل یا فرایند کوچک کردن چیزی یا به فعالیت‌هایی که به صورت کوچک و کم‌حجم انجام می‌شود اطلاق می‌شود.