معنی فارسی murmuringly
B1به شیوهای که صدا به آرامی و لطافت بیان میشود.
In a soft and low voice, often used for gentle speech.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به آرامی صحبت کرد تا بچه را بیدار نکند.
مثال:
She spoke murmuringly to avoid waking the baby.
معنی(example):
او در گوش من آرام و به نرمی نجوا کرد.
مثال:
He whispered murmuringly in my ear.
معنی فارسی کلمه murmuringly
:
به شیوهای که صدا به آرامی و لطافت بیان میشود.