معنی فارسی musement
B1سرگرمی، لذت و شگفتی ناشی از تجربه یا مشاهده چیزی.
A state of being entertained or amused; enjoyment.
- NOUN
example
معنی(example):
نمایشگاه در موزه پر از سرگرمی برای بازدیدکنندگان بود.
مثال:
The exhibit at the museum was full of musement for the visitors.
معنی(example):
کودکان در داستانها و بازیها در زمان آزاد خود به سرگرمی میپردازند.
مثال:
Children find musement in stories and games during their free time.
معنی فارسی کلمه musement
:
سرگرمی، لذت و شگفتی ناشی از تجربه یا مشاهده چیزی.