معنی فارسی mushie

A1

میوه یا غذایی که نرم و له شده باشد.

A soft, squishy fruit or food item.

noun
معنی(noun):

A magic mushroom.

example
معنی(example):

کودک میوه نرم را در دستش فشرد.

مثال:

The child squeezed the mushie fruit in her hand.

معنی(example):

آنها یک دسر نرم با استفاده از موزهای رسیده درست کردند.

مثال:

They made a mushie dessert using ripe bananas.

معنی فارسی کلمه mushie

: معنی mushie به فارسی

میوه یا غذایی که نرم و له شده باشد.