معنی فارسی musked

B1

انتشار بوی قوی و مخصوصاً از غدد بویایی حیوانات.

To emit a strong scent, especially from glands.

example
معنی(example):

حیوان برای علامت‌گذاری قلمرو خود، از غددش بو منتشر کرد.

مثال:

The animal musked to mark its territory.

معنی(example):

او گل‌ها را برای جذب زنبورهای بیشتر معطر کرد.

مثال:

He musked the flowers to attract more bees.

معنی فارسی کلمه musked

: معنی musked به فارسی

انتشار بوی قوی و مخصوصاً از غدد بویایی حیوانات.