معنی فارسی mussy

B2

به معنای نامرتب و چروک، به خصوص در مورد لباس یا مو.

Messy, rumpled, or untidy, especially in reference to clothing or hair.

example
معنی(example):

او لباسی چروک و نامرتب پوشیده بود.

مثال:

She wore a mussy dress that was wrinkled.

معنی(example):

موهای او بعد از پیاده‌روی طولانی نامرتب به نظر می‌رسید.

مثال:

His hair looked mussy after the long hike.

معنی فارسی کلمه mussy

: معنی mussy به فارسی

به معنای نامرتب و چروک، به خصوص در مورد لباس یا مو.