معنی فارسی mussier
B1به معنای نامرتبتر یا شلوغتر به نسبت حالت عادی.
Messier or more untidy than usual.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او بعد از بازی بیشتر از حد معمول نامرتب به نظر میرسید.
مثال:
He seemed mussier than usual after the game.
معنی(example):
موهای او بعد از روز بادی نامرتبتر به نظر میرسید.
مثال:
Her hair looked mussier after the windy day.
معنی فارسی کلمه mussier
:
به معنای نامرتبتر یا شلوغتر به نسبت حالت عادی.