معنی فارسی must've
B1عبارتی برای بیان یک فرض قوی در مورد گذشته.
A contraction of 'must have', used to indicate a strong assumption about the past.
- OTHER
example
معنی(example):
او حتماً زود رفته تا به پروازش برسد.
مثال:
She must've left early to catch her flight.
معنی(example):
آنها حتماً بعد از سفر طولانی بسیار خسته بودند.
مثال:
They must've been very tired after the long journey.
معنی فارسی کلمه must've
:عبارتی برای بیان یک فرض قوی در مورد گذشته.