معنی فارسی musty
B1 [ˈmʌstɪ]بویی کهنه و نا خوشایند، معمولاً به خاطر رطوبت یا عدم استفاده.
An unpleasant odor resulting from dampness or lack of use.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Having a stale odor.
example
معنی(example):
کتابخانهی قدیمی بویی کهنه داشت که آن را باستانی میکرد.
مثال:
The old library had a musty smell that made it feel ancient.
معنی(example):
پس از اینکه سالها بسته بود، زیرزمین کهنه و مرطوب شد.
مثال:
After being closed for years, the basement became musty and damp.
معنی فارسی کلمه musty
:
بویی کهنه و نا خوشایند، معمولاً به خاطر رطوبت یا عدم استفاده.