معنی فارسی mutilation

B2

آسیب دیدن، از بین بردن یا تغییر ظاهری یک شیء به شکلی که آن را از حالت عادی خارج کند.

The act of inflicting serious damage on something, especially to the body.

noun
معنی(noun):

The act of mutilating or the state of being mutilated.

example
معنی(example):

آسیب دیدن مجسمه همه را شوکه کرد.

مثال:

The mutilation of the statue shocked everyone.

معنی(example):

آسیب دیدن یک جنایت جدی است که می‌تواند به مجازات‌های شدید منجر شود.

مثال:

Mutilation is a serious crime that can lead to severe penalties.

معنی فارسی کلمه mutilation

: معنی mutilation به فارسی

آسیب دیدن، از بین بردن یا تغییر ظاهری یک شیء به شکلی که آن را از حالت عادی خارج کند.