معنی فارسی mutilatory
B2مربوط به تخریب یا آسیب، به ویژه در زمینه نزاع یا دعاوی.
Related to destruction or harm, especially in the context of conflict or rituals.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
آثار مخرب این حادثه واضح بود.
مثال:
The mutilatory effects of the event were evident.
معنی(example):
در آیینهای قدیمی عملهای مخرب وجود داشت.
مثال:
There were mutilatory practices in the old rituals.
معنی فارسی کلمه mutilatory
:
مربوط به تخریب یا آسیب، به ویژه در زمینه نزاع یا دعاوی.