معنی فارسی mycologist
B2کارشناسی که به مطالعه قارچها میپردازد.
A scientist who studies fungi.
- NOUN
example
معنی(example):
یک قارچشناس به مطالعه قارچها و تأثیرات آنها میپردازد.
مثال:
A mycologist studies fungi and their effects.
معنی(example):
قارچشناس یک مقاله جدید در مورد قارچهای خوراکی منتشر کرد.
مثال:
The mycologist published a new paper on edible mushrooms.
معنی فارسی کلمه mycologist
:
کارشناسی که به مطالعه قارچها میپردازد.