معنی فارسی mycoplasmic

B2

مربوط به میکوپلاسم، به ویژه از نظر ساختار و ویژگی‌های آن.

Pertaining to mycoplasm, especially in describing diseases and biological characteristics.

example
معنی(example):

ذات الریه میکوپلاسمی می‌تواند بدون علائم معمولی رخ دهد.

مثال:

Mycoplasmic pneumonia can occur without the usual symptoms.

معنی(example):

ساختار میکوپلاسمی این باکتری‌ها منحصر به فرد است.

مثال:

The mycoplasmic structure of these bacteria is unique.

معنی فارسی کلمه mycoplasmic

: معنی mycoplasmic به فارسی

مربوط به میکوپلاسم، به ویژه از نظر ساختار و ویژگی‌های آن.