معنی فارسی myst

B1

نوعی ابهام یا جذابیت که به چیزی اطلاق می‌شود.

A state of being mysterious or having unclear characteristics.

example
معنی(example):

مه جنگل یک فضای ترسناک ایجاد کرد.

مثال:

The myst of the forest created an eerie atmosphere.

معنی(example):

او به گونه‌ای صحبت کرد که همه را جذب کرد.

مثال:

He spoke in a myst that everyone found intriguing.

معنی فارسی کلمه myst

: معنی myst به فارسی

نوعی ابهام یا جذابیت که به چیزی اطلاق می‌شود.