معنی فارسی missupposing

B1

عمل فرض کردن یا تصور نادرست درباره وضعیت یا ویژگی کسی یا چیزی.

The act of wrongly assuming something.

example
معنی(example):

فرض نادرست درباره توانایی‌های او می‌تواند به ناامیدی منجر شود.

مثال:

Missupposing his abilities can lead to disappointment.

معنی(example):

او از فرض نادرست احساسات دوستش پشیمان شد.

مثال:

She regretted missupposing her friend's feelings.

معنی فارسی کلمه missupposing

: معنی missupposing به فارسی

عمل فرض کردن یا تصور نادرست درباره وضعیت یا ویژگی کسی یا چیزی.