معنی فارسی missupposed

B1

اشتباه در فرض کردن یا انتساب خواص یا ویژگی‌هایی به شخص یا طرحی.

Wrongly assigned or assumed regarding a person or plan.

example
معنی(example):

او به اشتباه قرار بود رهبر پروژه باشد.

مثال:

He was missupposed to be the leader of the project.

معنی(example):

مزایای نادرست فرض شده طرح به زودی مشخص شد.

مثال:

The missupposed benefits of the plan were soon revealed.

معنی فارسی کلمه missupposed

: معنی missupposed به فارسی

اشتباه در فرض کردن یا انتساب خواص یا ویژگی‌هایی به شخص یا طرحی.